عظمت و مظلومیت ـ مشکلاتی که بر امام علی(ع) تحمیل شد
1. اوضاع عمومی مسلمانان در اواخر دوران عثمان به وخامت گرائید و اکثریت از شرایطی که روزبروز سختتر میشد، ناراضی بودند. مرکز ناآرامیها کوفه بود مصر و نیز مکه و مدینه. در دو منطقه نخست این توده مسلمانان بودند که از ظلم و ستم و نیز بیدینی و بیمبالاتی حکام به جان آمده بودند و در دو شهر بعدی این متنفذان مهاجر و انصار بودند که سهمی از قدرت میخواستند و احساس میکردند خلیفه صرفاً به خانواده خود، یعنی شاخه بنیامیه توجه دارد و تمامی امتیازها در دست آنان است.
جامعه در بحرانی عمیق به سر میبرد. اعتراضها فراوان و متعدد بود، اما گوشی برای شنیدن وجود نداشت و این اوضاع را بغرنجتر و مردم را عصبانیتر میکرد. البته دلائل بحران بیشتر و ژرفتر از صرف سیاست فرمانداران خانواده اموی بود. جامعهای بسیط و فقیر در مدتی کوتاه و با حالتی انفجارگونه به سرزمینهای ثروتمند و حاصلخیز اطراف سرازیر شده بود و امپراطوریای وسیعتر از قلمرو امپراطوران بزرگ آن زمان، تشکیل داده بود. این جریان بسیار فراتر از قدرت هضم فاتحان بود و لذا طبیعی بود که نتوانند پیآمدهای مختلف و سنگین آن را تحمل کنند.
علیرغم این همه قابل انکار نیست که سیاست بدویانه و ظالمانه فرمانروایان اموی را در این میان بیشترین سهم بود. پس از اعتراضهای فردی و گروهی متعدد، بالاخره عثمان به قتل رسید. معترضان هم از مکه و مدینه بودند و هم از کوفه و مصر و مناطق اطراف.
در چنین شرایطی توده ناراضی به امام علی بن ابیطالب پناه برد. این برای نخستین بار بود که توده مردم فردی را به عنوان خلیفه و حاکم انتخاب میکردند. هجوم آنان برای بیعت به گونهای بود که به بیان خود آن حضرت دو فرزند دلبندش در زیر دست و پای بیعتکنندگان قرار گرفتند و به این ترتیب خلافت بر ایشان مستقر گردید.
2. مشکل بزرگ این بود که جامعه از درون دچار تشتّت و انشقاق شده بود. از مهمترین عوامل آن بزرگان مهاجر و انصار و به ویژه مهاجر بودند. عموم آنان به برکت غنائم جنگی به ثروتی افسانهای دست یافته بودند، امّا هیچیک به سهم و موقعیت خود قانع نبودند. گویی آنان خود را گم کرده بودند و خواست و ادعایی فراتر داشتند. و این یکی از بدترین و سختترین شرائطی است که یک جامعه میتواند بدان دچار شود. به ویژه اگر چنین جامعهای ساختاری قبیلهای و عشیرهای داشته باشد. به این معنی که هر فرد شاخصی بتواند به پشتوانه قبیله خود و قبائل همپیمان اعتراض و قیام کند.
به این ترتیب آن حضرت مجبور به مواجهه با شرائطی شد که هیچ دخالتی در خلق آن نداشت. خلفای قبلی بر جامعهای یکدست که هر کس در جایگاه خود قرار داشت و بدان قانع بود حکومت میکردند. امّا در اینجا جامعهای به واقع از هم گسیخته وجود داشت.
3. اولین اعتراض و بلکه قیام مسلحانه از سوی بصره بود. محرکان قیام ترکیبی بودند از دو شخصیت بزرگ مهاجر و بخشی از خاندان اموی که برای وجاهت دینی و اجتماعی همسر پیامبر را با خود همراه کرده بودند. عامل انسجام و اتحاد ظاهری آنان مخالفت با وضع موجود بود. به احتمال قریب به یقین اگر فرد دیگری هم به جای آن حضرت بود، در برابرش میایستادند. چرا که مسئله واقعی عدم رضایت به موقعیتی بود که در آن قرار داشتند. آنان به چیزی کمتر از زعامت و رهبری قانع نبودند و قیامشان در برابر امام عمدتاً بدان دلیل بود که او در این سمت قرار گرفته بود.
مضافاً که خود اینان در تعارضی شدید قرار داشتند. یک بار برای امامت نماز طلحه و زبیر بر صورت اسبان خود تازیانه زدند که موجب تنش در لشگر گردید که با مداخله عایشه و راه حل پیشنهادی او، به پایان رسید. قبل از آغاز جنگ زبیر جبهه را ترک گرفت و در اثنای جنگ طلحه با تیر پرتاب شده توسط مروان حکم به قتل رسید در حالتی که میگفت انتقام خون عثمان را از قاتل واقعیاش گرفتم. چرا که طلحه از کسانی بود که مردم را علیه عثمان تحریک و به قتل او تشویق میکرد.
عامل اصلی این جنگ همین شخصیتهای ناراضی و نیز مال اندوخته شده توسط خاندان اموی بود. لشکریان هم برخی از قبایل یمنی مهاجرت کرده به منطقه بصره بودند که به دلیل حضور همسر پیامبر و قدرت شگرف او در تهییج احساسات دینی، بدانان پیوستند.
به واقع این جنگ همچون دو جنگ بعدی به آن حضرت تحمیل شد. علیرغم استنکاف و خویشتنداری فراوان امام، آنان جنگ را آغاز کردند و فجایعی مرتکب شدند و در نتیجه امام مجبور به دفاع و دفع آنان شد.
4. امام برای خاموش کردن آتش فتنهای که برانگیخته شده بود مجبور به حرکت به سوی بصره شد. اما پس از پایان جنگ دیگر به مدینه بازنگشت و کوفه را به پایتختی برگزید. این جریان خود نشاندهنده تحولات وسیعی بود که در جامعه آن زمان رخ داده بود.
بدون شک مدینه و خاطرات تلخ و شیرینش و نیز قبر مطهر پیامبر و دخت گرامش امام را به سوی خود جلب میکرد، امّآ ضرورتهای جدید عملاً مانع از بازگشت به سوی آن گردید. امامان معصوم بعدی نیز پیوسته به مدینه و قبر مطهر پیامبر و مادر معصومهشان تعلق خاطر عمیقی داشتند و جز با اجبار حاضر نبودند آن را ترک کنند و عموماً به هنگام ترک، وداعی سوزناک با قبر جدشان داشتند.
کوفه و موقعیت جغرافیایی و استراتژیکش، جمعیت و ترکیب جعیتیاش و دلائل علاقمندی بسیاری از ساکنانش به امام درخور بررسی و دقت فراوانی است. امّا نکته مهم آن که در تحولات بعدی دوران حضرت نقش فراونی ایفا کرد، نوپایی آن و ترکیب جمعیتی آن بود.
این سرزمین حاصلخیز در کنار قلمرو امپراطوری ساسانی و نزدیک به پایتختهای بزرگ و باشکوه و ثروتمند تابستانی و زمستانی آنان قرار داشت. کوفه در ابتدا به عنوان یک پایگاه نظامی و سپس به عنوان یک شهر در دوران خلیفه دوم سر برآورد و با توجه به موقعیت جغرافیایی و زمینهای آبرفتی و سرسبزش به سرعت قبائل مناطق مختلف عربستان و یمن را به سوی خود جذب کرد. مطمئناً تعداد قابل توجهی از ایرانیان ساکن در مناطق مرزی و نیز مردمان امارتنشین حیره، بدانجا مهاجرت کرده بودند. این امیرنشین دستنشانده ساسانیان بود تا از نفوذ قبائل صحراگرد عرب به داخل قلمروشان جلوگیری کند.
5. این شهر علیرغم وسعت و ثروتش در مقایسه با شهرهایی چون دمشق فاقد قوام شهری بود. شهری نوبنیاد که قبائل و اقوام مختلفی را در درون خود جای داده بود. اینان در محلات مختلفی سکونت داشنند. به دلیل مهاجر و جدیدالورود بودن با سرزمین جدید آشنایی نداشتند و هنوز فرهنگ و آداب و رسومی برای تعامل متقابل با یکدیگر نیافته بودند و از مشکلاتی رنج میبردند که هر شهر جدید و به سرعت رشدیافتهای از آن رنج میبرد.
در مقابل این شهر دمشق قرار داشت. قدیمیترین شهر شناخته شده دنیا. به لحاظ قدمت شهری، دمشق قدیمیترین شهر جهان است. بخشی از امپراطوری روم شرقی که قرنها قبل از ورود اسلام از فرهنگ و زبان سامی و آرامی و عربی برخوردار بود.
پس از سقوط شام در زمان خلیفه دوم این منطقه تحت حکمرانی یزید برادر معاویه قرار گرفت و بعد از مرگ او تحت حکمرانی معاویه. مضافاً که خلیفه دوم برخلاف فرمانروایان دیگرش بر معاویه سخت نمیگرفت و او را «کسرای عرب» مینامید و لذا او فرصت یافت دمشق و نواحی اطرافش را متناسب با ذوق و سلیقه خود مدیریت کند. مناطقی که قوام و انسجام شهری داشت.
6. امام پس از دفع غائله جمل مجبور شد به معاویه بپردازد. او نه تنها فرمان نمیبرد که مدعی خونخواهی عثمان بود و دائماً تحریک میکرد. دفع او یک ضرورت بود. امّا دو لشگر در یک موقعیت قرار نداشتند. در یک جا لشگری منسجم، منظم و فرمانپذیر قرار داشت که به دلائل مختلف معاویه را رهبر دین و دنیای خود میدانست و بدون هیچ تردید و گفتگو. و در طرف دیگر لشگری بود متشکل از گروهها و قبائل مختلف و متعدد که هر یک از منطقهای آمده بودند و چندان منسجم و مدیریتپذیر نبودند. عمدتاً شیعیان پرشور امام همچون عمار و مالک اشتر و قیس بن سعد و حجر بن عدی بودند که با تکیه بر احساسات دینی آنان را وحدت و انسجام میبخشیدند. از این گذشته عموم لشگریان امام به آن حضرت بدان گونه نمینگریستند که لشگریان شام به معاویه. التزام امام به اصول و معیارهای اسلامی، و نه سیاستهای عوامفریبانه، خود این جریان را تشدید میکرد.
مصاف این دو لشگر موجب بروز و ظهور مشکلاتی شد که به طور طبیعی در جماعت کوفیان و لشگریان حضرت وجود داشت. با پایمردی و رشادت امام و شیعیان پاکبازش لشگر شام در آستانه شکست قرار گرفت. در این هنگام معاویه و دستیارانش به حیلهای متوسل شدند که موجب تشتّت لشگر حضرت گردید، امّا اگر این حیله هم وجود نمیداشت، چنین تشتّتی در نهایت تجلی مییافت. به واقع مشکلی داخلی وجود داشت و این فریبکاری توانست بروز آن را تسریع کند.
7. فتنه خوارج خود حاصل تکاثف و سپس بروز بخشی از مشکلاتی بود که به طور طبیعی در جامعه کوفه و بینالنهرین وجود داشت. این نه امام و نه سیاستهای او بود که این معضل را خلق کرد، این معضل وجود داشت و تنها محتاج آن بود که در زمان مناسب خود را نشان دهد.
آنان کسانی بودند که از نواحی قفر و خشک عربستان مهاجرت کرده بودند. محیطی که فرهنگ و آداب و رسومی سخت بدویانه را ایجاد و حاکم کرده بود و لذا هیچ نوع نظم و نظام اجتماعی را برنمیتافتند و بر همه اعتراض داشتند. اعتراض آنان عملاً به حیات اجتماعی و ساختارها و الزاماتش بود. آنها میخواستند در درون جامعه شهری با معیارهای صحرایی زندگی کنند.
پس از جنگ حنین که انبوهی از غنائم مسلمانان را نصیب شد، پیامبر بر حسب مصلحت به افرادی از قریش که اخیراً به اسلام گرویده بودند، سهمی بیشتر داد. «ذی الخویصره» که بعدها از سران خوارج شد زبان به اعتراض گشود و این که عدالت را رعایت نکردهای؟ پیامبر غضبناک شد و فرمود به جز من عدالت را در نزد چه کسی توانی یافت و آنگونه که نقل شده به آینده وی و اینکه از دین خارج خواهد شد، اشاره کرد.
این نمونهای است از آنچه در فکر و ذهن و اعتقادات آنان میگذشت. این سختگیری بدویانه را در سراسر فرهنگ و جامعه آنان میتوان یافت. چنانکه گفتیم آنان هیچ نوع نظم و نظامی را نمیپذیرفتند و همه مسائل را از دین و نظم سیاسی و حکومتی گرفته تا تعاملات اجتماعی را در پرتو نظام قبیلهای بسیط و خشن خود درمییافتند. نظامی که در آن جایی برای مدنیّت و محبّت و سازماندهی وجود نداشت.
8. چنین افراد و گروهها و قبائلی به سرزمینی جدید و به کلی متفاوت با سرزمین اجدادی مهاجرت کردند. این جریان بحران فکری و شخصیّتی و فرهنگی آنان را تشدید کرد. ضمن آن که آنان هماندیشان غیر همقبیلهای خویش را یافته بودند و احساس قدرت بیشتری میکردند.
در این میان شوک بزرگ جنگ صفین و داستان قرآن به نیزه کردن شامیان اتفاق افتاد و این نقطه عطف مهمّی بود. به ناگهان از لشگر انشعاب کرده و در برابر امام ایستادند. مسئله این است که این جریان بهرحال اتفاق میافتاد اگرچه شوک ناشی از جنگ، ظهور آن را تسریع کرد. آنها بعدها در برابر حکّام دیگر هم ایستادند و تا زمانی که در درون محیط و فرهنگ جامعه خود تحلیل نرفتند، این مقاومت ادامه یافت.
نکته این است که در نهایت فتنه خوارج بخشی، اگرچه بخشی بزرگ، از مشکل بود. مشکل اصلی عدم انسجام، عدم وجود ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در جامعه شهری کوفه و نواحی اطراف آن بود. دقیقاً به عکس موقعیتی که در دمشق وجود داشت. مشکلی که نه تنها در زمان امام علی (ع) که در دورانهای بعدی هم وجود داشت و این خود یکی از مهمترین دلائلی بود که قیامهای این شهر را ابتر و بیسرانجام میگذاشت.
9. امام مجبور بود این همه را تحمل کند. او وارث جامعهای بود که بزرگانش هر یک به نوعی خود را گم کرده بودند و داعیهای داشتند. این سخن در مورد صحابه پیامبر و به ویژه مهاجرانش صحیحتر است. از طرف دیگر مجبور به مقابله با فردی چون معاویه بود که اولاً بر جامعه یک دست و منسجم شام حکومت میراند، و ثانیاً با پول و زیرکی خاص خود بسیاری از بزرگان و متنفذان قریش را به سوی خود جلب کرده بود.
آن حضرت اگرچه شیعیان و پیروانی پاکباخته داشت اما بدنه اصلی لشگریانش چنان بود که اجمالاً توصیفش گذشت. نکته دیگر آنکه عموم قریشیان به دلیل جنگهای سالهای نخستین اسلام با امام خصومت داشتند و به دلائل متعدد او را تحمل نمیکردند.
واقعیت این است که اگر به جای آن حضرت فرد دیگری هم میبود با همین مشکلات مواجه میشد و قدرتش در حل وفصل آنها به مراتب کمتر بود. چه کسی میتوانست در برابر اصحاب جمل و تبلیغات وسیعشان و یا در برابر نهروانیان و تظاهرات دینیشان بایستد و آنها را شکست دهد؟
اگرچه بعدها قدرت بر معاویه و خاندان اموی استقرار یافت، امّا آن حضرت با رفتار و کیفیت برخوردش نشان داد که چگونه میباید با توطئههایی که لباس حق به تن کردهاند، مقابله کرد. امام عملاً روش اسلامی برخورد با دو گروه مسلمانی را که به جنگ با یکدیگر برخاستهاند، نشان داد و این برای اولین بار بود که اتفاق میافتاد.
10. صرفنظر از تمامی آنچه گفته آمد آن حضرت میراث دینی و معنوی و معرفتی عظیمی برجای گذاشت که در خطبهها، نامهها و کلمات قصار متجلی است. ظاهراً تمامی این مجموعه به ایام خلافت آن حضرت راجع میشود که علیرغم گرفتاریهای فراوان و جانکاه، ایراد و یا نوشته شده است. هیچ یک از خلفا و زمامداران بعدی چنین میراث جاودانهای را به یادگار نگذاشتهاند و این در حالی بود که در موارد فراوانی به دلیل سطح نازل فکری و فرهنگی مخاطبان و یا غرضورزی و حسادت و جهل آنها، حضرت از کلام باز میایستاد و یا آن را ناتمام میگذاشت.
مطمئناً اگر شرائط برای استماع و درک سخنان و پیامهای حضرت آمادهتر بود این میراث به مراتب غنیتر و ژرفتر میگردید. همین عدم آمادگی و عدم تحمل از جمله عواملی بود که پیوسته حضرت را رنج میداد و احساس تنهایی و غربت میکرد. احساسی که صرفاً به دلیل عدم همراهی لشگر در جلوگیری از تاخت و تازهای لشگریان معاویه نبود، بخشی بدان علت بود که حضرتش گوشی برای استماع نمییافت و نمیتوانست معارف و اسراری را که از قلب مبارکش تراوش میکرد، انتقال دهد.
بزرگی و عظمت او موجب غربت و تنهاییاش شده بود. این تنهایی صرفاً محدود به زمان خود آن حضرت نبود، در دورانهای بعدی نیز کمتر درک شد. نقش بیبدیل امام در تصفیه و راست کردن جامعه اسلامی و ارائه سنتی عملی برای مقابله با انحرافهای مختلف عقیدتی و اجتماعی و سیاسی، به ندرت مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است.
در مقایسه بین حضرتش و خلفای پیشین نیز جانب انصاف رعایت نمیشد و اینکه اینان در شرائطی کاملاً متفاوت به خلافت رسیدند و امام با مشکلاتی مواجه بود که اصولاً در گذشته وجود نداشت و عملاً هم نمیتوانست وجود داشته باشد.
چنانکه گفتیم میراث عظیم و منحصر به فرد معرفتی آن حضرت هم به دلائلی فراوان مورد غفلت و بلکه تغافل و انکار قرار گرفت. عجیب این است که بعد بلاغی و ادبی این میراث به مراتب بیش از بعد معارفی آن مورد توجه و تأکید بوده است. این خود شاهد دیگری است از تنهایی بزرگمردی که عظمتش موجب غربت و نیز مظلومیتش شد. چه در دوران زندگانیاش و چه در دورانهای بعد از آن.